حسنا ساداتحسنا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

گلآب

این روزهایش....

گاهی روزها آنقدر کند میگذرند که یکروزش می شودبه اندازه ی یک هفته مثل روزهای اول تولدتت.گاهی هم روزها آنقدر تند میروند که دوست داری یک استپ بزرگ میکردی که بفهمی این همه لحظه چگونه در حال سپری شدنند مثل روزهای اسفند ماه که انگار با شتاب روزها، آدم ها را هم گذاشته اند روی دور تند تا هرچه زودتر به مقصدشان برسند.حال این روزهای من هم همینطور است شتاب بی امان لحظه ها و دقائقم با تو که البته اگرچه تند میروند ولی سخت، سخت میروند! رفتار و کارهای حسنا گلی ما مدام در حال متکامل شدن است به طوری که بعضی مواقع کارهایی از او سر می زند که می مانیم او آنها را چگونه و از کجا یاد گرفته مثلا به محض شنیدن آهنگ شاد  نی نای نای می کنه(همان حرکات موزون خودمان...
16 اسفند 1391

برای تو

و برای تو می گویم ای زیباترین همه بودنهایمان... و برای تو که هستی و با هستت زیباترین نوید خدارا در گوشمان نجوایی "که ای آدم بدان که لایق هستی تا بالاترین و با ارزش ترین و بهترین مخلوقاتم را به تو بسپارم تا تربیتش کنی و بسازی او را آنگونه که من می خواهم" و برای تو می نویسیم بهترین و نیکوترین امانت الهی... حسنا جان و در این مدت تو چه خوب جانی هستی برای امانتمان که از جان خود می گذری و چه خوب مادری که مادری میکند تمام مادری هایش را روزی به رسول خدا مژده دادند که دختری به دنیا آمده است. پیامبر در آن حال به صورت یاران نگاه کرد، چهره همه در هم کشیده بود. پیامبر به آنان فرمود:" ما لکم ریحانه اسمها و رزقها علی الله" این دختر گلی است خوشبو که ب...
7 اسفند 1391

یازده ماهگیت مبارک

انگار همین دیروز بود که پا به دنیایم گذاشتی و  مرا از حس مقدس مادر بودن پر کردی انگار همین دیروز بود که برای اولین بار قدم در خانه ی خود گذاشتی انگار همین دیروز بود که شکم صاف بی تو  خود را دیدم و دنبالت گشتم انگار همین دیروز بود که دردناکی من و شیر خوردن های پیاپی ت مرا گریان و مضطرب میساخت که چطور 2سال اینگونه دوام بیاورم؟  انگار همین دیروز بود که شیر در گلویت می ماند و من می ماندم که چه کنم و از ترس خفگیت به گریه می افتادم؟ انگار همین دیروز بود که نمی توانستم همزمان سر و گردن و تنت را نگه دارم انگار همین دیروز بود که میترسیدم من و تو در خانه تنها بمانیم تا نکند که کاری برایت پیش بیاید و من نتوانم انگار همین ...
6 اسفند 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلآب می باشد